باب علی علیار

انجنیر باب علی علیار

زنده گی نامه مرحوم انجنیر باب علی علیار

نوشته: سردارمحمد دوست

۲۵ نومبر ۲۰۱۹

انجنیر باب علی فرزند رحمت شاه در سال ۱۳۳۹ دردهه مهرغ دهکده چاسنود بالا ولسوالی شغنان ولایت بدخشان بدنیا آمده بود. هنوز دو سال نداشت که پدرش دنیای فانی را لبیک گفت وسرپرستی آن بدوش مادرجان وکاکای مرحومش حاتم شاه افتید. مادرش که هنوز خیلی جوان بود وباب علی یگانه فرزندش بود، ترجیح میداد تا از فرزندش پاسداری نموده از وی جدا نشود، همین بود که فرزندش را کلان کرد و تا آخر عمر خود با وی بود.

انجنیر باب علی مکتب را تا صنف سوم در ابتداییه چاسنود بالابه به پایان رسانید و با تلاش مرحوم کاکایش غرض ادامه تحصیلات به لیسه رحمت شغنان آمد. او از جمله اولین کسانی بود که درسال ۱۳۵۲ آزمون مشکل کانکور که در صنف هشتم در زمان داود خان روی کار شده بود با موفقیت به صنف نهم راه یافت. در سال ۱۳۵۷ وقتیکه برای بار نخست پای امتحان کانکور به شغنان آمد انجنیرباب علی یکجا به هفت تن دیگر از همصنفانش به بورس تحصیلی به خارج از کشور راه پیدا کرد. همین بود که در سال ۱۳۵۸ غرض ادامه تحصیل عازم کشور شوروی سابق گردید. او کورس مقدماتی آموزش زبان روسی را در شهر ولگا گراد روسیه به پایان رسانید و در سال ۱۳۸۰ شامل دانشگاه پلیتخنیک شهر مینسک جمهوری بیلاروسیه شد. او در رشته ماشین موتر به تحصیلاتش ادامه داد وبالاخره در سال ۱۳۶۴ با اخذ مدرک ماستری از دانشگاه مذکور فارغ گردید و بعداً عازم کشورش افغانستان گردید.

انجنیر باب علی ابتدا در ریاست افسوتر شامل وظیفه گردید وبعداً بنا بر بعضی عوامل و معاذیرآن زمان بریاست تخنیک وزارت امنیت دولتی در بخش تخنیک گماشته شد. بعد از مدتی به شهرک حیرتان در بیز اکمالاتی امنیت دولتی تبدیل گردید وتا سقوط رژیم مجاهدین به حیث امر تخنیک بیز ایفای وظیفه نمود. مدت دو سال یکجا با خانواده اش در حیرتان در زیر حاکمیت طالبان زنده گی میکرد وبه نسبت نبود کار در سال ۱۹۹۸ مجبور شد تا یکجا با تعدادی از هموطنان دیگرش به کراچی پاکستان مهاجرشود.

انجنیر باب علی ازینکه انسان پر تلاش بود، در ایام مهاجرت به آموزش زبان اردو وانگلیسی پرداخت وبعدها وقتیکه مکاتب برای مهاجرین در کراچی ایجاد گردید، انجنیر باب علی بخاطر خدمتگذاری برای هموطنانش منحیث معلم ریاضی برای فرزندان مهاجرین تدریس میکرد.

باب علی با گذشت پنج سال مهاجرت دوباره در سال ۲۰۰۳ با رویکار آمدن حکومت حامد کرزی بوطن بازگشت ودر همان سال در دفتر بنیادآقاخان که در آنزمان بنام فوکس( FUCUS) یاد میشد به کار گماشته شد و در بخشهای اداری وترانسپورت ایفای وظیفه میکرد. بعداً ورکشاپی مجهزی که در چوکات اداره بنیاد آقاخان در بدخشان ایجاد گردید، انجنیر باب علی منحیث مسوول این ورکشاپ گماشته شد وخدمات ارزشمندی درین عرصه انجام داد.

انجنیر باب علی ، بالاخره در سال روان مریضی لا علاجی که عاید حالش گردیده بود بروز چهارشنبه بیستم ماه نومبر ۲۰۱۹ جهان فانی را وداع گفتند .

مرحوم انجنیر باب علی دارای سه فرزند( یک دختر ودو پسر) میباشد. با تلاش رسالت پدرانه توانست هر سه فرزندانش را به کمال برساند. دخترش نرگس ماستری اش را از کشور ایالات متحده امریکاه بدست آورد. انجنیررحمت شاه علیارپسر کلانش مدرک لیسانس را در بخش انجنیری ساختمانی از کشور ترکیه بدست آورد وفعلا منحیث انجنیر ساختمانی ایفای وظیفه مینماید. نثار احمد فرزند خورد ترین خانواده مدرک لیسانس در بخش اقتصاد را از دانشگای بلخ بدست آورد وفعلآ در یکی از موسسات انشکافی غیر دولتی ایفای وظیفه مینماید.

انجنیر باب علی از جمله شخصیتهای خیلی پرهیزگار، صادق، بردوبار، متدین، امانتکار وانسان دوست بود. یکی از خصایل خوبی که داشت هیچگاهی کسی را به بدی یاد نمیکرد وازسوزنی از بیت المال پاسداری میکرد. کسانی که انجنیر باب علی را ازنزدیک میشناختند بخوبی وبزودی از خصوصیات بشر دوستی، پاک نفسی، صداقت وراستکاری اش آگاهی پیدا مینمودند. افتخار به چنین پدرووالدین ایکه بتوانند فرزندان اهل صالح وتحصیلکرده را به جامعه تقدیم نمایند ونام نیکی بعد ازدر گذشت خود بجا بگذرارند. در غیر آن انسان همانگونه که به ساده گی بدنیا می اید از آن کرده ساده تر از دنیا رحلت میکنند ولی انسانهاییکه به نام نیک ازدنیا میروند در حقیقت زنده جاودان هستند که یکی ازین نمونه ها مرحوم انجنیر باب علی است.

من سردارمحمد دوست ، هم یکی از دوستان دوران مکتب تا تحصیلات عالی، دوران وظیفه تا قبل از رحلت مرحوم انجنیر باب علی .

جایش جنت برین ویادهایش جاودانه باد

واکنش دوستان انجنیر باب علی در شبکه های اجتماعی

Imran Gouhari

۲۵ نومبر ۲۰۱۹

انجنیر باب علی علیار را از سال١٩٨۶می‌شناختم زمانیکه من در پوهنتون کابل و او در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وقت محصل بود ، اورا در اولین ملاقات شخص صمیمی و با محبت یافتم و از ابراز محبت و علاقه زیاد فکر میکردم که شناخت مان تازه نی بلکه به سال های قبل مربوط بوده و هیچگاهی فکر بیگانگی را نکردیم ، خنده بر لب و جبین باز و گشاده عادت همیشگی اش بوده و این روحیه هیچگاهی در حیات اش تغیر نکرده بود و حتی در زمان مریضی اش تبسم های ظاهرا شیرین ولی تلخ را نثار دوستان اش می‌کرد . او مرد متین با عزم و خیلی مهربان، حلیم و بردبار بوده و با وصف آنکه در ابتدا روزگار خرابی داشت ولی هرگز تسلیم روزگار بد نشده بود و همیشه برای دوستان و همکاران اش صمیمی و تبسم بر لب بود. با از دست دادن انجنیر صاحب باب علی همه دوستان و همکاران اش سوگوار شدن ولی چاره ای بجز تحمل و قبول این مسله را نداشتند و برایش دعا می‌کردند که خداوند متعال مغفرت اش گرداند و یاد اش جاودانه . روح اش شاد و جنت فردوس جایش باد.

Farrukh Hadi

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است…

متاسفانه انجینیر صاحب باب علی را از دست دادیم. او نه تنها یک همکار مهربان بود، یک رهنما و رفیق خوب هم بود. نزدیک به هفت سال از دور و نزدیک با او کار کرده بودم. در کارش تخصص داشت و جدی بود، مسلکی برخورد می کرد و تعهدش متین بود. در مدیرت فعالیت های عملیاتی دفتر ما، انجینیر باب علی فقید یکی از مهمترین مهره ها بود. همیشه مدیونش خواهیم ماند. در اوقات فراغت برخوردش دوستانه بود. بلند می خندید و آرام گوش می داد.

آخرین باری که دیدمش، ۳۱ جولای امسال بود. شبی را در کابل با هم سپری کردیم. باوجودی که بیماری، نحیف و ضعیفش ساخته بود، روحا همچنان قوی بود و امیدوار به آینده. یکی از خصوصیات بارز منحصر به فردش هم همین امیدوار بودنش در بدترین حالت بود.

دیروز شام آگاهی یافتم انجینیر صاحب گرامی ما، رخت سفر بر بسته است. بغض عظیمی گلویم را فشرد اما دیگر راهی جز قبول حقیقت نبود. نبودش هیچگاهی جبران نخواهد شد. روح انجینیر صاحب قرین رحمت الهی باد و یادش همواره سبز.

به استاد عزیز ما بخت بیگم و دوستان خوبم نرگس، رحمت شاه، نثار و بیژن صمیمانه تسیلت عرض می کنم.

Hossayni Hassanyar

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

به چه پیغام کنم خوش دل آزردهٔ خویش         از که پرسم سخن یار سفر کرده خویش

غمگینم، نهایت افسرده و متالم هستم، سوگوارم، اشکم خشک نمیشود، دلم خون میگرید.

نمیدانم غم درگذشت بهترین رفیقم دیپلوم انجنیر علی را چگونه با کدام الفاظ و در قالب کدام جملات با کدام تاسف بیان کنم.

زبانم لال است و بغض گلویم را میفشارد و دلم از اندوه مثل گرگ تیرخورده زوزه میکشد و میگوید فریاد بزن، حالا وقت فریاد زدن است.

خواهرگرامی بخت بیگم شیرزی و نورددیده ها برای تک تک شما در از دست تان عزیزی که برای تمام مردم شغنان عزیز است صبر و شکیبایی و برای آن یار سفر کرده فردوس برین و آرامش ابدی از یزدان بی نیاز تمنا دارم.

منور بیک روشن

۲۳ نومبر ۲۰۱۹

در گذشت يكي ديگر از فرزانگان ديارم رفيق شفيقم انجنير بابعلي ، وادارم نمود تا در بستر مریضي دردم را فراموش وقلب ریش و زخمی ناشی از فشار مرگ نا بهنگام انجنیر باب علی که خانواده، عزیزان و همه دوستان و دوستدارانش را در سوگ نشاند، تسلی و تسکین نمایم با دستان لرزان و ديده گريان ، ضمن سرهم نمودن این چند مصرع مختصر از عمق دل به نمایندگی از تمامی اعضای خانواده ام ، به فامیل داغدارش ابراز تسلیت نموده صبر جمیل برای شان استدعا دارم فردوس برین مقامت و کار و نام نیکت در افکار و قلوب مردم و دوستانت ماندگار است.

نویسم مصرع چندی به یاد و بود باب علی

 گشایم درب قلبم گشته است غمدود باب علی  

بسالخت جگر ریزم    زغمهایت رفیق من

 ز بس غمهای تو بودست نا محدود باب علی

چه  یک  فرزند با کلک هنر زادست شغنانم

 که باشد زادگاهش دوستان چاسنود باب علی

بگو  لعنت  بدنیائی  که  دارد   بیوفائی  ها

 زن و فرزند را بگذاشت تنها زود باب علی  

چه یک انسان والاو چه یک فرزانه فرزندی

همش ازلطف واحسان بافت تارو پود باب علی

کنم    یاد  عزیزم را   دلم   در ناله می آید

 توگوئی درهمین یک شب دلم فرسود باب علی

نبودت  قلب “روشن” را نموده داغدار غم

 قضا بر سر نوشتت اینچنین فرمود باب علی

Bik Mirzada

۲۳ نومبر ۲۰۱۹

درگذشت انجنير باب علي نا بهنگام و اندوه بزرگ است كه نه تنها فاميل و خانواده اشرا، كه دوستان و وطنداران و همه كسانيكه با اوشان شناخت داشتند، را به سوگ نشاند، ما همه با خانم و فرزندان عزيزش در اين مصيبت شريك هستيم. برحق بيشتر از متن و محتواي مرثيه با نثار هيچگونه جملات تسليت اميز نميتوان اين درد جانكاه بالخصوص خانم و فرزندانش را كاهش داد، اما در واقعيت امر رسم زندگي همين بوده و است و چاره ي بيشتر از ابراز تسليت وصبر نميتوان سراغ نمود.

فردوس برين جايگاه ولايش و ياد و خاطراتش مانا و به شما روشن صاحب كه در عالم مريضي و ناتواني جسمي با احساس عالي برادرانه تان غمنامه مرحوم انجنير باب علي را سروده ايد، صحت عاجل و كامل ارزو واستدعا دارم.

Azim Kohestani

۲۳ نومبر ۲۰۱۹

بزرگ مرد وطن روشن صاحب بزرگوار را درود !

ضمن اینکه برای شما و همه خانواده محترم تان نسبت در گذشت انجنیر باب علی اظهار تسلیت دارم ، خود را صد در صد در این سوگ بزرگ شریک میدانم .

نمیدانم چطور اشک بریزم رفیق و دوست قدیمی خود را از دست دادم .

من و باب علی زمانی در خارج محصل بودیم ، در یک لیلیه و در اتاق های همجوار زندگی می کردیم و اکثراً باهم غذا می خوردیم .

چه جوان شریف ، متبسم ، باحوصله و رفیق وفادار بود ، خیلی آرزو داشتم ملاقاتش کنم .

ای داد از دنیای بی وفا .

خداوند متعال مغفرت نماید روح شان شاد بهشت برین جای شان باشد به فرزندان و بازمندگان شان صبر جمیل آرزو دارم .

Amir Mohammad Rahimi

۲۳ نومبر ۲۰۱۹

انجنیر باب علی! نام و خاطراتت جاودانه خواهد ماند.

مهندس باب علی “علی یار” که روزی با گریه های کودکانه چشم هستی را در دنیای طفولیت در روستای خاموش نوادکِ چاسنودِ بالا باز نمود؛ بالاخره با لبان پر از تبسم در دورانِ پختگیِ جوانی در شهر پر غوغای کابل در گذشت و در همانجا مدفون گردید.

باب علی در طول حیاتش با طرز برخوردِ متفاوتی که داشت به اندازۀ تارهای مویش دوستان و یاران خوب پیدا کرد، کرکتر، سجایا، جهان بینی، دور اندیشی، عاطفه، اخلاق، پندار، گفتار و کردارش خیلی ها پسندیده و از دیگران کاملاً متمایز بود، به امور مادی و دار و ندار دنیا دلبستگی چندانی نداشت و تمام ارزش های مثبت زندگی را با خنده های مستِ درون وجودی اش همیشه پوشش میداد، او در عرصۀ کار رسمی اش هیچگاهی احساس خستگی نمی کرد و در درست کاری، درست اندیشی و صداقتش بی بدیل و بی نظیر بود، کم حرف میزد و زیاد کار میکرد، شاید رازِ کوتاه بودن عمرش را میدانست و می فهمید که مرغ ِ روح سبکبالش زندان قفس وجودش را ترک میگوید، سادگی را بر فیشن و عزت نفس را بر تنعم و خوش گذرانی ترجیح میداد. باب علی سخاوتمندانه زیست و درآخر جانش را مردانه وار به جان آفرین سپرد.

این تنها مهندس باب علی نیست که تهمۀ شکارِ شاهینِ بلند پروازِ اجل میگردد و دار فانی را تر ک می گوید، به قول شاعری:

این کهنه جهان به کس نماند باقی        رفتند و روییم و دیگر آیند و روند

مرگِ باور نکردنی این مهندس فقید برای فرزندان، بستگان و دوستانش در کوتاه مدت خیلی درد ناک است ولی در دراز مدت در می یابیم که اجل یک امر طبعیی است که دیر یا زود به سراغ نفس تمام آدمی می آید، چنانچه حافظ بزرگوار گفته است:

همه مسافر و این بس عجیب طایفه ای          هر آنکه پیش به منزل رسیده می گریند

در اخیر خویشتن را با غم و اندوه خواهر عزیزم بخت بیگم شیرزی، انجنیر رحمت شاه، نثار جان و نرگس جان صادقانه شریک دانسته و صبر و حوصله مندی مزید را از پیشگاه خداوند لایزال برایشان استدعا دارم، و برای مهندس متوفی بهشت دایم آسا را از درگاه پر امید پرودگار تمنا دارم.

“ما از خداییم و بازگشت همگی بسوی اوست”

سفر کردی از عالم با لب خندان خدا حافظ          ز سوگت گشت بر پا ناله و افغان خدا حافظ

 سفر کردی از این دنیا به سوی عالم بالا          پس ازمرگت ندانی سوگِ فرزندان خدا حافظ

 دریغا حسرتا رفتی ز جمعِ دوستانِ خویش          سِپردی جان شیرین در یدِ یزدان خدا حافظ

 یقین دارم خداوندی رحیم اندر شبِ محشر          ترا یکجا کند با فرقه ای نیکان خدا حافظ

 تو مثل دیگران رفتی و هر گز بر نمی گردی

 چنین باشد طریق و رسم هر انسان خدا حافظ.

رحیمی، شغنان ـ دوم قوس ۱۳۹٨

وحید آمونژاد

۲۵ نومبر ۲۰۱۹

چهارشنبه و پنجشنبه سیاه!

روز های آخر هفته ی گذشته-چهارشنبه و پنجشنبه- روز های دشواری برای خانواده ی AKF,A بدخشان و شهرستان مان، به شمار می رود. در این چهارشنبه و پنجشنبه سیاه، دو همکار دانشمند و مستعد ما، مهندس باب علی علیار و استاد توکل عزیزی، با پنجه ی پر نیرو اجل و داس سرنوشت، خوشه های پربار عمر شان درو گردید و همراه با خود، کوله باری از دانش، تجربه، مهربانی، صمیمیت و انسان دوستی به علاوه آرزوهای شیرین شان را به خاک سیاه ناامیدی بردند و ما را با چشم های گریان و قلب های بریان تنها گذاشتند.

مهندس باب علی علیار، مرد مهربان و شوخی طبعی بودند؛ هر باری که همدیگر را می دیدیم، با مهربانی و جبین گشاده، با من دست می دادند و جویای احوال می شدند. نخستین باری که ایشان را دیدم، صنف سوم/چهارم دانشگاه بودم. در خوابگاه بودم که دروازه ی اتاق مان باز شد و ایشان پسر شان (نثار احمد علیار-دوست خوبم) را به خوابگاه آوردند و این نخستین باری بود که با ایشان آشنا شدم. بعدها زمانی که بابت کار به ساحه ی اشکاشم آمدم، بارها و بارها با هم ملاقات های مختصری داشتیم و از شوخی های نمکین شان، غنچه ی تبسم بر لبان مان سبز می گردید. این مرد فرهیخته، در نهایت روز چهارشنبه، ۲۹ عقرب سال ۱۳۹۸ خ. نسبت مریضی ای که از چندی به این سو از آن رنج می بردند، در بیمارستانی در کابل، راهی دیاران خاموشی گردیده و مایان را تنها گذاشتند.

استاد توکل خان عزیزی، مردی از جنس ساده گی و صفا و صمیمیت، انسانی فرهیخه که فروتنی و لب خند های همیشه شگوفا، دو عادت همیشه گی شان بود؛ مردی صاف و صمیمی، آرام و خندان و استادی عالم و دانشمند؛ مردی که با رفتن نابه هنگام شان، شوکه ام ساخت و دریای از اشک را بر دیده گانم جاری ساخت.
استاد توکل خان عزیزی را نیز نخستین باری که به ساحه ی اشکاشم بابت اشغال وظیفه آمدم، ملاقات کرده و با هم معرفت پیدا کردیم. بعدن مدت تقریبن چهار سال با هم در بخش آموزش و پرورش مشغول کار و فعالیت بودیم. سال گذشته تقریبن یک سال مکمل به شهرستان واخان، در یک شعبه با هم کار می کردیم. گاهی اوقات که اخم ها و گره های پیشانی ام را می دید، دل داری ام می داد و قصه های دوران جوانی اش را برایم به صحبت می نشست. او را به معنای کامل کلمه انسان یافتم. واقعن مردی از جنس آب و آیینه بود. متبسم و متواضع، آرام و صمیمی بود. برخورد نخستین اش با هر کس، پیش از سلام و کلام، لب خند بود.

پدرانه نصحیت ام می کرد و لحظه ای نمی گذاشت ناراحت باشم. با واژه های “استاد وحید جان” و “آمونژاد صیب” صدایم می زد. با هم درد دل می کردیم و فارغ از دغدغه های روزگاران، خنده سر می زدیم و صحبت می کردیم. این مرد فرهیخته نیز، از سال پار به این سو، از بیماری فشار بلند خون رنج می برد-از زمانی که به واخان آمد، این مشکل عاید حالش گردید- زمستان به سختی مریض شد و پس از تقریبن پانزده روز مراقبت های جدی در بیمارستان، صحت یاب شد. بهار سال جاری نیز مدتی بیماری کشید اما پس از تداوی مختصری وضع صحی اش بهبود یافت، قسمی که تقریبن همین بیست روز قبل در ورکشاپی که با هم داشتم، کاملن سر حال بود و به آدم امید می داد. اما متأسفانه ساعت ۱۰ بجه صبح روز پنجشنبه، ۳۰ عقرب ۱۳۹۸ خ. در بیمارستانی در استان قندز، چشم فرو بست و ما را بر گلیم غم نشاند و با این سفر بی وقت، جگر ها را خون و دیده ها را گریان ساخت. اما:

مرد نمیرد ز مرگ مرگ از او نام جست          نام چو جاوید شد مردنش آسان کجاست؟!

در پایان برای این دو مرد خوب و مهربان، فردوس برین و برای خانه واده، اقارب، بسته گان، نزدیکان و دوستان ایشان، عرض تسلیت دارم و صبر جمیل برای شان تمنا دارم.

زنده گی همین است و راه همه گان همین است. به تقدیر الهی ناچارن تسلیم باشیم و برای عزیزان مان دعای خیر و طلب آمرزش نماییم.

وحید آمونژاد،

 واخان، ۳ قوس ۱۱۳۹۸

‎حفیظ خاوری‎

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

مردی از تبار خرد و دانش ومهندسی از جنس صداقت و پاکی که همه تعهدش خدمت صادقانه وکسب روزی حلال بود. لقمه حلال خود و فرزندان صالح و با ادب تربیه کرد و مسوولیت پدری اش را به وجه نیکش انجام رحمت شاه،نثار و نرگس را تا درجه کارشناسی یاری کرد و پرورش داد و چون کوه سپر پشت سرشان ایستاد شد تا هرکدام شان به پای خود با ایستدند و برای خانمش هم یک رفیق،دوست و همراز بود و برای همگان آدم ملایم ،نرم خوی و مهربانی بود طی 12 سال شناختی که ازش داشتم همیشه لبانش میزبانی لبخند را میکردند ولی دریغ و درد که اینک دیگر با ما نیست وهرگز لبخندش را نخواهیم دید . هرچند ضایعه بزرگ جبران ناشدنیست ولی بعد از این به رحمت شاه ونثار و نرگس چشم امید میبندیم تا جای خالی انجنیر صیب بزرگوار هم برای یکیدیگر و هم برای همه مان پر بسازند چون این توانایی را د وجود تک تک شان میبینم که کمر همت بسته و نام نیک و افتخاراتی که آن بزرگوار داشت حفظ بکنند .

بازهم این اندوه بزرگ بر همه مان تسلیت باد و بویژه برای عمه دلسوزم بخت بیگم و فرزندان عزیزشان که هرکدام دنیایی از مهر و الگوی ادب اند تسلیت عرض میدارم و خود را عمیقن شریک این غم و اندوه بزرگ احساس میکنم.

روان انجنیر صاحب باب علی شاد و مکانش فردوس باد!

Karim Nawjoo

۲۵ نومبر ۲۰۱۹

در رثای انجینیر باب علی

ای دریغ، یک گل ازصحن چمن پرپر شد

داغ حسـرت به دل افگند و جگر آذر شد

 خنده ی قهه قهه اش باب فراموشی نیست

وه که “باب” رفت و مجلس ما بی در شد

انجینیر بود و رفیق بود و به خدمت یکتا

تا شنیدیم وفا تش به دلم محشر شد

او دگر نیست میان صف ما ای یاران

کار پر خاطره اش زیور آن دفتر شد

روح آ ن شاد و خاطره ها با قی باد !

حیف دانم که چرا زیر زمین بستر شد !

شغنان، اول قوس ۱۳۹۸

Nawrooz Ali Sabiti

۲۳ نومبر ۲۰۱۹

تسلیت, واژه کوچکی است که با آن نمی توان قلب های طوفانی خویشاوندان و دوستانِ عزیزان متوفی را تسکین بخشید. دو روز پیهم دو تن از همکاران و یاران و همدیاران عزیز خویش را (دیپلوم انجنیر باب علی شاه علی یار و استاد توکل عزیزی) که مریضی صعب العلاج عاید حال شان گردیده بود, از دست دادیم. هر دو انسان های والا و دارای سرشت و خصیصه منحصر بفرد و ویژگی هایی بودند. انسانهای بی کینه, نرم, آرام, صمیمی, و مخلص, و از قضا هم صنفی و هم دوره مکتب هم بوده اند. مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد. اندوه سراپای وجودم را فرا گرفته, ولی با خدا نمی توان جنگید. هر نفسی طعم و ذایقه مرگ را خواهد چشید. ارواح این نو رفتگان در فردوس برین مستقر باد, و برای بازماندگان و اقارب و دوستان شان صبر جمیل از بارگاه رب العزت استدعا می نمایم.

انا لله و انا الیه راجعون

Sahari Atah

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

بنده زمانیکه در سفر شخصی خویش با اسفتاده از رخصتی سالانه خود در ماه های آگست و سپتمبر سال روان در چند شهر کانادا بودم با تاسف دوستان وطنی میگفتند که وضع صحی جناب انجییر صاحب باب علی خان علییار کمی خوب نیست و مرا مشوش ساختند. زمان بر گشت به آسترالیا مطلب را با همسر و اولاد هایمان طرح داشتیم و آنها گفتند چرا اینطور میشود. انسان های خوب مثل جناب انجییر صاحب باید خوب بدرخشند و ر هنمای برای نسل ما بعد شان باشند. بعد از اطلاع خبر مرک نا بهنگام خوبترین دوستم کمر همتم شکست و دیگر حرفی نزدم نیافتم بجز تسلیت خود، مسعوده جان همسرم که فعلا بخاطر مراقبت والیده مریضش در شهر کلیفورتیا امریکا هستند تاثرات، غمشریکی و همدردی مانرا بشمول اولاد ها خدمت خواهر با همت مان بخت بیگم جان و اولاد های نازنین و عزیزان دیگر تقدیم، برای انجییر عزیز فردوس برین جاه طالب و برای خواهر دلبندم و با اولاد ها و دوستان فامیلی صبر جمیل از بارگاه الهی استدعاد مندیدیم. روحت شاد و خاطراتت دایم با ماست انجییر عزیز.

Rahman Nazar Farhad

۲۲ نومبر ۲۰۱۹

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ

عزیزانم! رحمت شاه “علیار” نرگس “علیار” نثار احمد “علیار” و عمه مهربانم، با چشمان تر و دل افسرده می نویسم، صد کاش در روز ماتم در گذشت کاکایم مهربانم همرایتان می بودم! همرایش خدا حافظی میکردم که نصیبم نشد. در غم و ماتم تان شریک استم، زیاد خواستم زنگ بزنم و یا پیامی بدهم، سوز که قلبم را فراگرفته، جرئت ام را باخته ام و توان صحبت با شما ندارم. در گذشت کاکای بزرگوارم “انجنییر باب علی “علیار” را که برایم از پدرم کم نبود، برایم چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری باور میکنم. ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست.

این ماتم جانگداز را برای همه ی شما عزیزان، و سایر دوستداران اش که سوگوار اند صمیمانه تسلیت عرض مینمایم. و از بار ایزد متعال برای تان صبر جمیل و جزای جزیل خواهانم. برای کاکای مهربانم که عزیز دلها بود از بارگاه پروردگار علو درجات طلب میکنم.

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

 هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود

 صحنه پیوسته به جاست.

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

Zull Mai Qudrat

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

به هر، بهارگُل از زیر گِل برآرد سر          گُلی  برفت نیاید  به  صد  بهار دگر

*****

گلچین خزان   زود  بچیدی  گل مارا           در خاک  نشاندی گل  یکدانه  مارا

 ای باد خزان شیوه  توچیدن گلهاست          با شیوه خودسخت شکستی دل مارا

باتأثرعمیق وتأسف فراوان امروزخبردرگذشت نا بهنگام یکی ازاقارب نزدیک ونخبه دیارمان انجنیرصیب باب علی “علی یار” یعنی ڤِرا( برادر- دری) باب علی را شنیدیم که باورکردنش خیلی سخت وگران است، هیچ باورم نمیشود دیگرلب خند و رفاقت ڤِرا باب علی را نخواهیم دید!

انجنیر رحمت شاه “منوچهر” عزیز، نثارجان، نرگس جان و یخ بخت بیگم !

درین غم واندوه بزرگ تان ماراشریک بدانید، آرزوداشتم درین مراسم عزأ داری درکنارسایردوستان ووابستگان میبودم وپیکرآن مرد بزرگ را بالای شانه هم میگذاشتم وتا به منزل (قبرستان) همرایی میکردم اما باتأسف قسمت یاری نکرد ولی این را بدانید من قلبأ باشما هستم وخواهم بود.

ڤِرا باب علی انسان نیک با درایت ، خوش خُلق ، خوش چَق چَق -خوش رفاقت، پاک طینت، قوم دوست، دلسوزودرعین حال طبع خوش بود. همیشه لبخند برلبانش جاری بود؛ خنده جالب وبی نظیری داشت- کسانیکه با اوازنزدیک آشنایی ومعرفت داشته باشند یکی ازخاطرات فراموش ناشدنی که گوش آدمی را نوازش میداد همان خنده ولبخند ورفاقت بی آلایش اش بود وفراموش کردنش خیلی ها سخت است.

باب علی علیارتمامی فرازونشیب، سختی ونرمی زندگی را ازهمان طفولیت تجربه کرده بود اما هرگزبه روزگارتسلیم نشده بود وبه مبارزه ورسیدن به قله های موًفقیت ادامه داده بود.

باب علی دردهکده کوچکی بنام “مَهرغ” که اجداد وبابه کلانهای ما مهرغ را به جنگل سبزکه گویا ازمَرغَزارگرفته شده باشد تعبیروتفسیرمینمودند درناحیه نوادک قریه چاسنود علیای ولسوالی شغنان چشم به جهان هستی گشود. اما با ازدست دادن جوانان ونوجوانان زیادی که درهمان دهکده کوچک “مهرغ” ما شاهدش بودیم مانند ڤِرا باب علی درایام جوانی دنیای فانی را بدرود گفته اند؛ میتوان ازڤِرا ناظم بیک، مرحوم شنبه، میراحمد مرحوم، نوراحمد مرحوم، خواهرم گُل مرحومی مادرم همیشه میگفت کوتاعمرگُل، فولادبیک مرحوم و….واکنون هم ڤِرا باب علی که هنوزخیلی جوان بود وآرزوداشت ازین رومهرغ جنگل سبزنه بل پاییزبیش نیست اما چیزیکه رضای حق وخواست پرودگارست باید به آن تسلیم شد.

به نقل قول ازمرحوم مَکی حاتم شاه، کاکای ڤِرا باب علی که پدرش را درکودکی ازدست میدهد وکاکا حاتم شاه که همچون پدربعد ازفوت پدرش اورانوازش ومراقبت میکند همچون ڤِرا باب علی انسان خوش رفاقت بود وبرای مان حکایت میکرد؛ گفت: “باب علی را درمکتب ابتداییه شامل نموده بودم ودرآن زمان که مکتب خیلی دورهم بود با اسب اورا ازطرف صبح به مکتب میبردم وپس برمیگشتم به کارهای دهقانی بازنزدیک های رخصت کردن شاگردان مکتب میرفتم اورا بالای اسب سوارنموده ولجام اسب را گرفته برایش ازخوبی ها ومزایای با سواد بودن ومکتب قصه میکردم تا اینکه اوخود به مکتب ودرس خواندن عادت کرده بود. بعد نوجوان شده بود وگاهی درسرزمین ها بیل ویا داس را بخاطردهقانی ودروکردن ازدستم میگرفت اما من اجازه نمیدادم چون میدانستم اوآینده درخشانی دارد نباید مشغول ومصروف کارهای دهقانی باشد.

سرانجام باب علی با استعداد خدا داده یی که داشته با سپری نمودن امتحان اختصاصی درآن زمان وکانکوری فعلی مکتب ابتداییه واین دهکده کوچک مهرغ را بمقصد لیسه رحمت ولسوالی شغنان که یکی ازلیسه های پرافتخارولسوالی شغنان نیزمیباشد بخاطرادامه تحصیل ترک میکند. سپس بعد ازفراغت ازین لیسه که نود درصد نخبه گان سرزمین شغنان ازین لیسه پربرکت فراغت حاصل نموده اند فارغ وبه یکی ازبورسیه های خارج کشورروسیه که برای کمترکسانی درآن زمان میسرمیشد دربخش انجنیری وتخنیک عازم روسیه میشود…”

ڤِرا باب علی بعد ازاختتام تحصیل درروسیه واپس به وطن اش برمیگردد ونیم ازعمرخویش را درمزارشریف و حیرتان با فامیل نجیب اش به سرمیبرد ودرزمان حکومت وجنگ های داخلی ناگزیربه ترک وطن میشود وبطرف پاکستان باجمع کثیری ازهموطنان دیارش مهاجرت میکند. درزمان مهاجرتش درضمن اینکه سخت کارمیکند لسان انگلیسی را که درآن زمان بسیاری ازمهاجرین وقت قصه میکنند، آموختن زبان انگلیسی یکی ازارشادات وسرخط فرامین مبارک مولای زمان نیزبود. باب علی آن را نیزباجد وجهد فرامیگیرد تا اینکه حکومت ملک الطوایفی وجنگ های داخلی درکشورخاتمه پیدامیکند وحکومت موُقت بوجود ورویکار میاید وباتعدادی ازهم میهنان خویش به وطن برمیگردد واولین باریکه بنیادآقاخان درولسوالی بهارک ولایت بدخشان تأسیس وایجادمیشود اشغال وظیفه مینماید وتوأم با اعضای فامیل نجیب شان درولسوالی اشکاشم مسکن گزین میشوند وسه فرزندش را درولسوالی زیبای اشکاشم شامل مکتب مینماید وبیشترین سرمایگذاری را بخاطررسیدن به کمال و قلعه های موُفقیت درهمکاری با یخ بخت بیگم “شیرزی” که اولین فارغ التحصیل قشراناث درولسوالی شغنان میباشد دوشا دوش با مردها وهم میهنان دیارش راه وادامه تحصیل را برای سایرزنها نشان داده بود، عمرعزیز خویش را درراه خدمت به وطن وهمچنان رسیدن فرزندان شان بخاطر تحصیلات عالی وحتی رسیدن به مقطع ماستری صرف مینمایند.

ثمره این زحمات شبانه روزی وفرازوفرود زندگی منتج میشود به گرفتن ماستری نرگس جان ازکشورامریکا، فارغ شدن انجنیرجوان رحمت شاه علیار”منوچهر” ازانجنیری سیول کشورترکیه، راه یافتن نثارجان بعدازسپری نمودن کانکوربه دانشگاه بلخ رشته اقتصاد وحاصل نمودن فراغت به درجه اعلی ازدانشگاه بلخ.

ازمیان این سه فرزند با افتخارسرزمین مان نرگس جان عروسی میکند وآن را به اصطلاح خانه بخت اش روان میکند. نثارجان را تازه نامزد میسازد وهمچنان فراغت انجنیر جوان رحمت شاه “منوچهر”عزیزرا با عالمی ازخوشی جشن میگیرند.

فرزندان برومندش صاحب وظیفه نیزمیشوند وثمره باغ ونونهالانی که سالیان متمادی پرورش کرده بود چند صبا درکنارشان میماند اما ناگهان مریضی که عاید حالش گردیده بود بخاطرتداوی رهسپار پاکستان میشود وپس برمیگردد وازین دنیای فانی برای همیش رخت سفرمی بندد.

روحت شاد ویادت گرامی باد برادر! بهشت برین جایت باد. یکباردیگربرای تمامی اعضای فامیل شریف وبازماندگان ازخداوند لایزال صبروشکیبایی خواسته وخواهانم. ازآنجاییکه من درجریان هستم شما نیزدین ایمانی ووجدانی تان را ادا نموده اید وبدون شک ازفیض وبرکت قبله گاه مرحوم تان مستفید خواهید شد.

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ!

Imran Gouhari

۲۱ نومبر ۲۰۱۹

اعلان فاتحه :

بخت بیگم شیرزی – خانم.

دولت بی بی علیار – دختر.

انجنیر رحمت شاه علیار و نثار احمد علیار- پسران.

قربان شاه ، دوران شاه، آدینه معلم، یاغی بیک افسر اردوی ملی، سره بیک سدید، محمد دین مدیر لیسه چانسود علیا، غیب الله سیفی و تازه گل سیفی کارمند بنیاد آغا خان در بدخشان – پسران کاکا.

امر علی جناب – کاکا خسر.

مبارک قدم ظفر مقیم کانادا و دولت محمد مدیر لیسه رحمت شغنان – خسربره ها.

شکر بیک، نذر مراد و دادسخی – ماما خسران.

تورن شمس الدین همزی افسر وزارت دفاع ملی، امرالله عاقلی مدیر شرکت خصوصی – برادرزاده ها.

ایمل سیفی کارمند بنیاد آقا خان در کابل، محبوب الله ظهوري و حبیب الله ظهوری مقیمان کانادا – خواهرزاده ها.

دولت بیک معلم – یازنه.

خالق سیفی کارمند امنیت ملی، نوید سیفی کارمند بانک قرضه های کوچک وکریم الله سیفی کارمند شرکت مخابراتی روشن – برادرزاده ها.

میرسید مقيم در خارج و محمد نادر – باجه ها.

بیژن روشن مقیم کانادا – داماد.

مراد علی سروری، خلیفه مقبول شاه، کرم شاه الفت، روشن حسینی، عوض بیک بیکزاد، خدایار بیک زاد، گل نظر فرهاد، سیدعمران گوهری، اکرم خان زیوری و محمد صدیق صدیقی – اقارب نزدیک.

نسبت وفات دیپلوم انجنیر باب علی علیار که جنازه اش در شهر کابل بخاک سپرده شده به اطلاع دوستان می‌رسانند که فاتحه مردانه و زنان شان بروز جمعه اول قوس ١٣٩٨ از ساعت ١:٣٠ الی ٣:٠٠ بعداز ظهر در جماعتخانه مرکزی واقع چهارراهی پروژه تایمنی کابل برگزار می‌گردد ، دوستان عزیز مطلع باشند.

انا لله و انا الیه راجعون.

تصاویر