گلدسته شاه

 

مرحوم استاد گلدسته شاه

مرحوم استاد گلدسته شاه

نوشته: دارغه بیگ  ( جنبش )

۳۱ جوزای ۱۳۹۱

  ا ظهار سپا س و قدردانی از محترم ا نجنییر نورعلی !

هستند شخصیت های که خدمات گذشته شان فراموش قلم بدستا ن همدیارانش می گردد. هر چند تا جائیکه ممکن بوده شخصیت های شغنان اعم از نویسند گان، شعرا، روحانیون و استا دان سابقه دار اعم ازحیات وممات از طریق تارنمای و زین سیمای شغنا ن به معرفی گرفته شده اند و اهل قلم مسولیت و دین شان را در راستای معرفی چهره های فرهنگی،علمی و ادبی انجام داده اند. یاد آوری از شخصیت های ا فتخار آفرین شغنا ن درحقیقت زنده نگهدا شتن تاریخ پر افتخار شغنا ن است.

من به خا طری عنوان این نوشته اختصارگونه را بنا م ا ظهار قدردانی ا ز انجنییر نورعلی مختص کردم که ا یشا ن  چند روز قبل طی مضمون تحلیلی خویش در مورد( حقایق در فرایند مبارزه تریا ک –پیامد ونتایج آن درشغنا ن) تا جائیکه مقدور بوده است  واقعیت ها را انعکا س داده اند  و از دید گا ه ما کاملاً بیطرفا نه و دور از هرگونه بر خورد سلیقه ئی و مبتنی بر واقعیت های عینی آنزمان شغنان  تحریر یافته است.

موصوف ضمن معرفی شخصیت های شغنا ن  روی کا رکرد های یکی ا ز چهره های بر جسته مذهبی که تا کنون درلست شخصیت های فراموش شده قرار داشت حقا یق مستندی را بصورت مفصل تر بیا ن کرده بود. نا انصا فی خواهد بود ا گر ا ز محترم پیکار یاد آوری نه کنم. چرا که تا جائیکه به حا فظه دارم ایشان هم در یکی از نوشته های شان بصورت ضمنی ازین  خدمتگار راستین مذهب اسماعیلیه تذکری بعمل آوردند و ما ا ز قدرشنا سی شا ن صمیمانه تشکر مینما یم. همچنا ن تا جائیکه ا طلا ع دارم  محترم مذهب شاه ظهوری شاعر توانا  که یقیناً شعرهایش همیشه بیا نگر درد و رنج و آلام  مردم زجر دیده شغنا ن بوده است در معرفی کارنامه های شخصیت های قا بل قدر شغنا ن رسا لت خویش را منحیث یک شخصیت فرهنگی در قالب شعرومقالات ا نجا م داده است.توفیقات مزید را  ا ز بارگاه اقدس اللهی برای شان استدعا مینما یم.

شاعری چه خوب فرموده است :

زندگی صحنه ئی یکتا ه هنرمندی ما ست       هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه        پیوسته         به      جاست        خرم  آ ن  نغمه  که   مردم  بسپا رند بیاد

         وطنداران عزیز !

انسان که مهارت نویسند گی نداشته باشد مقدمه مضمون آن نسبت به اصل موضوع که میخواهد برای خوانندگان ارایه نماید طولانی ترمیشود که مقدمه فوق مصداق به این مدعای ماست.

تصویریکه شما مشاهده مینما ئید ممکن برای بیشتر جوانا ن و حتی برای افراد همعصرو زمانش که روزگاری در مکتب ابتدائیه شغنان و بعدا در دارالمعلمین اساسی کا بل- یکجا درس می خواندند شناسا و قابل فهم نباشد. بلی این تصویر زیبا وبشاش از مرحوم استاد گلدسته شاه میبا شد. ایشا ن درسا ل 1314 هش درنا حییه تهمیف د ر جوار زیا رت شا ه کا شان دریک خا نواده روحا نی دیده به جهان کشود .  پدرش قیمت شاه نام داشت و از سواد خصوصی آن زمان برخوردار بود. چرا که در آن زمان آنانیکه به اصل ونصب سیدی منصوب بودند نا گزیر بودند که اقلاً از علوم متداوله ملائی آن زمان بهره مند با شند ودرتمام مسایل ورسومات مذهبی واجتماعی نقش اساسی داشتند.

مرحوم استاد بعد ازسه سالگی تحت تربیه ومواظبت مستقیم مامای خویش مرحوم ملا شاه اشرف که انسا ن خیلی مومن و دینداربود قرارداشت و چون مامایش پسر نداشت لذا موصوف را به مثابه پسر حقیقی خویش تلقی نموده و در تربیه و تحصیل شان همه جانبه بذل مسا عی نموده و به درجه کما ل رسانیدند. ایشان دوره ابتدائیه مکتب را در شغنان درسال 1329 هجری شمسی موفقانه به پایان رسانید- چون اول نمره ازصنف ششم فارغ شد-طبق تعامل آن زمان ازاول نمره تا سوم نمره جهت ادامه تحصیلات به کابل اعزام میشد-ایشان اولین فارغ التحصیل صنف دوازدهم دارالمعلمین اساسی کابل بودند قبلاً معیارفراغت این دارالمعلمین صنف یازدهم بود. بعد از فراغت ازین موسسه علمی به حیث معلم درمربوطات ولایت بدخشان دردرواز وشغنان ایفای وظیفه نمودند، بعد از چند سال خدمت دربدخشان خود را به کابل تبدیل کرد به آرزوی ادامه تحصیلات عالیتر وفراگیری کورسهای مسلکی. یکی از برازندگی های استاد شخصیت چند بعدی شان است، موصوف ضمن اینکه در تعلیما ت دنیوی پیشقدم بود درتعلیما ت دینی هم ید توانا داشت. انسان خیلی ها عقیده مند به ارزش های دینی و معتقدات مذهبی بود و شاید، هم دوره هایش با ما موافق باشند که اولین روشنفکری بود که مذهب را بر سیاست ترجیح داده بود و با همین باورمندی مذهبی شان بالآخره جان شیرین اش را درجریا ن تحقق بخشیدن امرسترگ مذهبی مبنی بر رسانیدن     ارشا د امام زمان درمربوطات شغنان ازدست داد. در سال 1345 هجری شمسی شخصی بنام مشنری     لاخانی که بعد از مشنری سبزعلی دومین فرد با صلاحیت امامت بود  به کا بل تشریف آورده بودند. هدف سفرش رسا نیدن هدا یت امام در رابطه به اجرای مسا یل منا سک مذهبی منجمله دعا ی مبارک که همین   اکنون در دنیای اسماعیلی خوانده میشود بود. مشنری لاخانی درکابل با عده ازاسماعیلیان بدخشان مقیم کابل منجمله شاه صا حب زیباک مرحوم سید عبدالجبا رمعانی درتایمنی ملاقات کرد. مشنری لاخانی طی این ملاقات هدایات امام را به حا ضرین بیان داشت. این مطلب را محترم استاد قاسمیار که خودش نیز درهمین نشست حضورداشت منحیث شاهد عینی بیان داشت. از قول محترم استاد قاسمیار لاخانی به حاضرین فرمود ( میعا د ویزه ام کم مانده است، اگربه بدخشان سفر نمایم چون موسم زمستان است نسبت برفباری ها قادرنخواهم بود هدایت را به تمام اسماعیلیان بدخشان برسانم. لذا از شما باشندگان بدخشان کی  داوطلبانه حاضر خواهد شد که دستور امام را به مسند نشینان مذهبی ” پیران و خلیفه صاحبان و جماعت برساند”) چون فصل سرمای شدید زمستان بود وبرفباری های آن وقت را همه شما بخا طر دارید که خالی ا زریسک و خطرجانی نبود. لذا حاضرین یکی به دیگری میدیدند ولی کسی جرئت نکرد که این مسولیت بزرگ را بپزیرد ، واقعا پزیرفتن چنین مسولیت در آن زمان کارساده وسهل نبود. مرحوم استاد گلدسته شاه بعد از مشاهده روحیه حا ضرین مجلس دست خویش را بلند کرده به لاخانی میگوید: ” یکسا ل قبل کتابهای پیرناصرخسرو، وجه دین، زادا لمسافرین وخوان الاخوان را خریداری و به شغنان جهت استفا ده جماعت فرستادم. این افتخار بزرگ است برای من که منحیث مرید و سپاهی امام جهت رسانیدن هدایت شان ازطرف نماینده با صلاحیت امام توظیف می گردم  این بزرگترین موهبت است که نصیب ما میگردد.” یک روز بعد ا ز پذیرفتن این ما موریت خطیر مذهبی، استاد عازم بدخشان میگردد و استاد قاسمیار گفت که من نیز با استفاده ازرخصتی های زمستانی ام درین سفر استاد را تا شغنا ن همراهی میکردم و با رسیدن به اشکا شم استاد با علاقمندی زیاد ماموریت اش را آغازنمود که اکثریت جماعت با اشتیا ق زیاد ازین امرو هدایت استقبال مینمودند ولی اقلیت محدود با شک وتردید به این ماموریت می نگریستند واین پروسه تا رسیدن به شغنان ادامه داشت. درقریه جات نزدیک شغنان یعنی از درمارخت تا شدوج هم استاد قاسمیار موصوف را همراهی کرده بود، پلان بعدی سفر طرف روشان ها و درواز طرح شده بود. استاد قاسمیار میگوید که مرحومی گلدسته شاه علا قمندی زیاد داشت که من باید او را تا دروازها همرائی کنم ولی والدین ام به او پیشنهاد کردند که دلگیری ما زیاد بوده رخصتی را باید با ما سپری نماید واستاد هم پزیرفتند.

طبق پلان، مرحومی با جمعی از قصیده خوانان مشهور آن وقت شغنان مثل مرحوم سه شنبه مداح خوان خوش آوازکه از نزدیکان مرحوم خلیفه صاحب مسکین شاه بود  ودیگران بطرف روشان حرکت می کنند وتا قریه یارخ ماموریتش را موفقانه به انجام میرساند. بعداً با جمعی ازجوانان یارخ بطرف شیخها حرکت می کند ولی بی خبراز آنکه در کوتل شیخها دروجود برف کوچ مرگ پیش از پیش کمین گرفته بود، به مجرد رسیدن او وهمراهان فداکارش در وسط کوتل برف کوچ مدهشی از بالای کوتل شروع میشود ودیگر مجال نجات برای اووهمراهانش باقی نمی ماند مگر به جز دوتن از همراهانش امام نظر پدر نویسنده این متن  پسر کاکای مرحومی و یمن شا ه ا زهمسا یگان در به دیوار استا د مرحومی بود. ظاهراً علت نجات یافتن این دونفر چنین بوده است که وقتیکه استاد وهمراهانشان داخل کوتل میشوند همین دونفر ذکر شده درصف آخر قرار داشته اند دراثنا ئیکه میخواستند به تعقیب دیگران داخل کوتل شوند بند چموس یمن شاه نام بازمیشود و توقف میکند تا بند چموس اش را بسته کند و پدرم نیزمنتظرش میماند بیدرنگ شدت برف کوچ فضا را وحشت ناک و تا ریک میسازد این دونفر بی هوش میشوند بعدها به هوش می آیند و می بینند که این برف کوچ مهیب همراهانشان را به دیا رابدیت برده است. روح پرفتوح شا ن شاد و یاد شان گرامی با د.

بدین ترتیب ما موریت ا ستاد مرحومی نا تمام ماند، خودش با تعدادی از یاران وفا دارش که به استثنای مرحوم سه شنبه همه شان ازدیا ر مردخیز یارخ بودند درین رویداد پراز غم واندوه، به ابدیت پیوستند. متأسفانه رقم دقیق شهدای این حادثه اسفنا ک را بیاد ندارم. چون این حادثه غم انگیز درزمستان سال 1345  اتفاق افتاد ومن درآن سال صنف سوم مکتب بودم وارقام دقیق واسمای شان درحا فظه ام با قی   نمانده است. روح همه شان شاد باشد و جای شان جنت برین.

قالوا انا لله و انا الیه را جعون     کل شئ یرجع باصلها

 کوش تا دل زنده گردد تن چه آرا ئی به رنگ     مرده را سودی نه بخشد گور با نقش و نگا ر  

درفوق من تذکر دادم که ماموریتش نا تما م ماند بلی  مرگ نابه هنگام مجالش نداد، که هدایت امام را به جما عت دروازها برساند ولی آرمان که جهت عملی سا ختن آن صادقانه کمرهمت بسته بود وبه خاطرآن جام شهادت نوشید تحقق یافت وخواندن دعای مبارک امرشده درمیان جماعت شغنان از همان زمان آغاز یافت وتا هدایت جدید بعدی ادامه خواهد یافت.

استاد مرحوم شخص خیلی ها دلسوز، پاک نفس، صادق و غریب پرور بود. والدین را تشویق می کرد که اولادشان را به مکتب شامل  نمایند و از معاش کمی که داشت برای متعلمین که درکا بل درس میخواندند کمک می کرد. دگروال کرم علی شاه میگوید:” اگرکمک مرحوم گلد سته شاه نمی بود من نمی توانستم که به تحصیلاتم ادامه بدهم.” هرچند حرف های زیاد درمورد شخصیت استاد قابل تحریراست ولی به خاطرجلوگیری از طوالت موضوع به عنوان مشت نمونه خروار بسنده می کنیم. 32 بهار زندگی اش را سپری کرد و آرزوی زیاد داشت که به مردم بیچاره و رنجدیده شغنان خدمت کند ولی رضای حق همین بود که در سن جوانی ازدار فنا به دار بقا پیوست.

شیخ سعدی چه خوب فرموده است :

سعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگز        مرده آنست که نامش به نیکوئی نه برند             

دارغه بیگ  ( جنبش )

15 –جوزا -1391

کا بل – افغانستا ن