مولانظر حقدوست

استاد مولانظر حقدوست

 

مرور شتاب زده به زیست نامه استاد مولانظر حقدوست کاندید مستقل ولسی جرگه

تهیه و تدوین: استاد سیدنقیب جعفریان.

تاریخ نگارش روز سه ‌شنبه ۱۰/۷/ ۱۳۹۷. 2018/ 10/ 2.

استاد مولانا نظر حقدوست فرزند حق نظر در روستای قشنگ و زیبا شاران(ښارۈم) قریه درمارخت ناحیه شغنان ولایت بدخشان چشم به جهان هستی گشود.

نام برده دوره ابتداییه و متوسطه را در لیسه ذکور ویر که در آن وقت تا صنف نهم بود، به پایان رساند. و دروه ثانوی را در لیسه رحمت که در همان وقت یگانه نهاد تعلیمی در سطح ناحیه های مرزی بود، موفقانه به اتمام رساند و شامل عسکری دوره مؤکلیفیت گردید و بعد از عسکری در امتحان دانشگاهی) کانکور ( اشتراک ورزیده و به دانشگاه هوایی راه یافت. باید گفت استاد حقدوست علاقه فراوانی داشت که باید در پوهنتون هوایی درس بخواند و خوشبختانه آرزوی استاد در این بخش تحقق یافت. و از دپارتمنت مهندسی هلیکوپتر با درجه عالی فارغ‌التحصیل گردید. اندک بعد دوباره استاد تمنا کرد که بار دیگر به کرسی دانشجویی بنشیند،  به دانشگاه تعلیم و تربیه بعد ها به نام پوهنتون شهید صلح استاد برهان الدين ربانی تغيير نام کرد، شامل شد.  و دپارتمنت ساینس را موفقانه خواند و به درجه عالی از این نهاد آکادمیک فارغ‌التحصیل گردید. و در لیسه عالی امانی، لیسه عالی عبدالهادی داوی و متوسطه چهار قلعه وزیر آباد شهر کابل به تدریس پرداخت.   استاد مولا نظر حقدوست  شخصی است که سخت از افراد معامله گر و فساد پیشه نفرت دارد و همیشه استوار با صداقت و راستی است.

وقتی که در لیسه عالی امانی استاد بود یکی از اولاد های سردمداران زمان؛  دراین مکتب درس می‌خواند و هیچ یک از استادان نمی توانستند که به اصطلاح او را پس و پیش بگویند. اما استاد مولا نظر حقدوست از پدرش نه هراسید او را ناکام ساخت چون پارچه امتحانش سفید بود و استاد هم برایش نمره نداد بلآخره به کلاس بالاتر ارتقا داده نشده بود و در سطح معارف شهر کابل بلوایی را میان آورد و آمرین مکتب تحت فشار قرار گرفتند. به هر اندازه ای که  اداره مکتب به استاد حقدوست فشار وارد نمود و گفتند لااقل آن دانش آموز را کامیاب کند زیرا پدرش وزیر یک مملکت است شاید کدام حادثه ای را به سرت بیاورند. اما استاد پیهم استدلال می نمود شاگرد می تواند ادعا پارچه کند و هیئت تعیین شود تا پارچه امتحانش را مورد ملاحظه قرار دهند و گفت: هیچ گاهی  وجدانم این را قبول نمی کند که نمرات یک شاگرد مظلوم و بیچاره را روز در کار های شاقه مصروف است و شب خواب را برای خود حرام می داند و تا دم دم صبح درس می‌خواند، نمره اش  به یک شاگردی که روز های خود را  در عیاشی و خوشگذرانی سپری کند، ببخشم. حتی گفته می‌شود استاد را چندین بار به ریاست آموزش و پرورش شهری  و هم به وزارت آموزش و پرورش احضار نمودند وقتی که موضوع مطرح شد مسؤولین در برابر استدلال و منطق استاد حقدوست عاجز ماندند و برایش پول و مقام بلند دولتی را در چوکات وزارت آموزش و پرورش کشور پیشنهاد نمودند. ولی استاد هرگز به چنین معامله ای سر تن نداد و نه پیسه و نه مقامی را پذیرفت، نه از حبس و نه از کشتن هراسی داشت. تا آخرین مرحله به همان حرف خود در حضور نماینده فوق‌العاده مقام نخست وزارت آموزش و پرورش ایستادگی کرد و حتی گفته شده است که استاد حقدوست به هیئت وزارت پیشنهاد نموده که  آماده است در این باب با شخص اول وزارت آموزش و پرورش یعنی پدر شاگرد بحث و صحبت کند. اما جناب وزیر از ملاقات با استاد مولا نظر حقدوست سرباز زد. و دستور داد تا فضا را برای استاد احصار سازند.

 گمان نمی رود که فرزندی یکی از  سردمداران که عمر شان با کشتن و غارت گذشته باشد و اکنون هم پول  و قدرت انجام هر نوع عمل برایش مهیا ساخته است و کسی هم جرأت آن را ندارد تا در برابرش ایستادگی کند.

 اولاً: جرأت آن را کسی نداشت که فرزند چنین

 افرادی را ناکام کند و دوماً: اگر برایش پول یا مقامی پیشنهاد میشد،  بدون کدام دلیل پیشنهادات را قبول می کرد. لاکن استاد حتی از سر خود گذشت یعنی در حقیقت حیات خود را در خطر گذاشت و معامله را نپذیرفت. استاد نمونه ای از  اخلاق و صداقت و راستی است.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply