سلطا ن سید

باباسلطان سید

بابا سلطان سید

کا رنا مه ها ی حما سه آ فر ین مرحو م سلطا ن سید

نوشته: شاه سید وفامل

 مر حو م سلطا ن سید ولد رحما ن سید ولد خا ن سید ولد سید شمس در سا ل ۱۲۸۹ هجر ی شمسی در روستای آ ستا نه ولسوا لی شغنا ن ولایت بدخشان در یک خا نواده سا دات، فقیر و نیمه دهقا ن چشم به عا لم هستی کشود. در سا ل ۱۳۸۳ به عمر۹۴ سا لگی عالم فا نی را بقصد عا لم بقا ء‍ پد رود گفته وبه جاویدان  ابدی پیوست.  روحش شا د وروا نش گر امی باد (انا الله وانا الیه راجعون ) .

سلطا ن سید در عا لم زند ه گی اش با فقر گسترده دست وپنجه نر م می کرد، ولی با مشکلات هر گز سرتسلیم را فرود نه آ ورده و کا رنا مه ها ی بز رگی را ازخود در عر صه ها ی مختلف زنده گی به یا د گا رما نده است که تا امروز ودر آینده در سر زبانهای مردم شغنان خواهد ماند. بطور اجما لی ومختصر با اسنا د وشواهد انکار نا پزیر مرور اندکی را مشت نمونه خر وار می نما یم .

مسابقه شناوری در دریای کوکچه در قسمت فیض آباد ولایت بدخشان

در سا ل ۱۳۱۵ جمعه گل خا ن حا کم وقت بد خشا ن یک مسا بقه بزرگ آب بازی را با لای دریا ی خر وشا ن کوکچه با شر ط عبور از مسیر موری پل تا ریخی  خشتی که در سا حه جوزون شهر فیض آ با د موقیعت دارد دربین  شناوران مشهور چند ولا یت شما ل شر ق افغا نستا ن  بر اه اند اخته بود.  سلطان سید با برادر زا ده اش سید شمس، شا ه سلیما ن ، سید شاه ومقصود شا ه به منظور خریداری چند سیر نمک وبعضی سا ما ن ولواز م ضر ورت با یک دو تا ن وطنی، دستکش وجوراب  که آ ن وقت مر دم شغنا ن پو ل مر وجه وطن را به    ند رت پیدا می کر دند، در وقت مسا بقه به فیض آ با د می رسند. آنها شب را دریکی از کا روان سرای ها ی فیض آباد سپری می کنند وبا فراء رسید ن روزمسا بقه موصوف خواها ن شر کت در مسا بقه گردید ولی همر اها نش مانع اینکار شدند و او را ترساندند که  مسابقه خطرناک است و در صورت غرق شدن به فامیلش چه بگویند. سلطان سید از مشوره همراهانش سرکشی میکند و مو قع را غنیمیت دانسته بد ون آ گا هی شان خود را به محل مسا بقه میرسا ند، وموفقا نه در این مسا بقه بیر ق افتخا ری را بد ست می آورد. او از جمعه گل خا ن حا کم بد خشا ن مورد مکا فا ت جنسی ونقدی قر ار می گر ید و عملکرد او با عث آ شفتگی رفیق ها ی هم سفر ش موا جه می شود. متاسفانه در این مسا بقه تعدادی از آب بازان جا نها ی شر ین شا ن را از دست می دهند

عبور از جهیل بدرالجمال (جهیل شیوه ) شغنان ولایت بدخشان

در سا ل ۱۳۳۱ از طر ف کبیر خا ن علا قدار شغنا ن، مر دم  به منظور احداث سرک  به شیوه به شکل بیگا ری سفر بری می شوند. مر حوم سلطان سید هم در تر کیب سا یر ی به این کا رسوق می گردد. بعد از دوروز کا رفزیکی محتر م کبیر خا ن به شکل مذاق اعلا ن می  کند که اگرکسی با آب بازی از بین جهیل عبور نما ید، مستحق پا داش بز رگ خوا هد شد. نا مبرده از بین حا ضر ین صدا می کند: ” اگر اجا زه جنا ب محترم علا قدا ر صا حب بوده با شد، اینجا نب حاضر است این کا ررا به یا ری خداوند متعا ل اجر ا ء خوا هم نمود.” علا قدار سراپا ی وجوداش را نگریسته،  بر ایش میگوید: ” که این کا ر خیلی خطر نا ک و و ناممکن می باشد،  ترجیع مید هم از این کا رمنصر ف شوید.”  ولی موصوف اکیدا هد ایت خواست تا بهرشکل ممکنه بر ایش اجا زه داده شود. علا قدار ناگزیر برا یش اجازه میدهد. سلطان سید یک مقدار توشه را در بین لنگی اش درزیر شکم خود بسته نموده داخل جهیل می شود. اوبا موفقیت از سا حه دارغه ویښچ الی     میا ن کوه جعیل را عبور می نما ید . مدتی بعد از خا رج شد ن از جهیل بالا سنگی رفع خستگی می نما ید و آهسته آهسته بطر ف مو قیتعتی که علا قدار بودحرکت میکند. علا قدار او را سخت مورد نوازش قرار می دهد و برایش اجا زه مید هد تا از کا ر سرکسازی معا ف شود  و همچنان کبیرخان به قریه دار وقت هدایت میدهد تا سلطان سید را ازپرداخت گندم وشرکه از طرف مردم به حکو مت پرداخته می شد معا ف نماید.

 مسابقه شناوری در دریای آمو در قسمت شغنان ولایت بدخشان

 در مسا بقه دیگری که از طر ف مر حو م قا ضی اجا زت شاه ومر حوم عبد السلام در قر یه سر چشمه را ه اندازمی شود، مر حو م سلطان سید در بین چند نفر آ ببا زان مشهور شغنان از قسمت زیارت سید میر گل سر خ الی قریه دهشار با  شر ط غوطه وار بودن کا مل دربین آب با زهم چا نس موفقیت را از آن خود نمود و بیست وچها ر سیر توت مظفری جایزه  میګیرد.

مصاحبه سرور ارکان با بابا سلطان سید در مورد مسابقات شناوری در دریای کوو کچه آمو

تاریخ و محل ثبت مصاحبه: تابستان 1382، شغنان- ولایت بدخشان

خدمت عسکری بابا سلطان سید

سلطان سید در زما ن حکو مت وقت  که خد مت عسکری به نا م وندی یا د میشد، از هرقریه دو نفر به شکل اجباری سوق می گر دیدند. اورا درعوض برادر کلا نش خا ن سید سوق داده می شود و بعد ازدو سا ل در کندک سواره بالا حصار به نا م مستعارحبیب الرحمن خدمت عسکری را به پاییه اکما ل می رسا ند. سلطان سید بعد از ختم عسکری در جوزا سال ۱۳۳۴ رهسپارزادګاه اش شغنان میشود.

نجات غژدی کوچی ها در دوآب شیوه شغنان ولایت بدخشان

کاروان کو چی ها ی قندهار در موسوم بهاربه طرف شیوه شغنان درحرکت بوده و با عبور ازدریا چه دوآب شیوه یک رس شتر که با لا آ ن یک ‍پاییه غژدی کلا ن وبا لا غژدی یک دختر ۱۰ سا له سوار بود غرق دریا می شوند. فا میل ده نفری کوچی در میدان با قی می ما نند. دختر ک واشتر در درون دریا ی نا پدید میشوند اما غژدی در بین دریا به اطراف یک سنگ بند مانده است.  موقیعت سنگ طوری بوده که شنا وران قا در نبودند تا خود را به سنگ برسا ند وخیمه را از آنجا بکشند و همه شناوران مشهور بد خشا ن زور خودرا در نجات خیمه آزما یش کر دند ولی با همه کوشش های خود نتوانستند . بعد از مدتی سلطان سید از حادثه خبر میشود و برای نجات خیمه رهسپار دوآب شیوه میشود. به صا حبا ن غژدی مژده می دهند که یک جوان از شغنان وعده داده است که خیمه را از دریا بیرون میکند. وقتیکه صا حب غژدی قد و قواره سلطان سید را می بینند ، قهر آمیز برایش میگوید:” بخاطر کشیدن خیمه شناوران مشهور بدخشان که اژدهار بودند، قا در به بیرون کردن غژدی نه شد ند و تو چطوربا این قد وقا مت عا جزت آمدی بالای ما ریشخند میزنی که خیمه ما را میکشی! ازهرجا ییکه آمدی پس برو.” سلطان سید از شنیدن این گپ سخت آ زر ده می شود وبرای صا حب غژدی احتراما نه می گوید:” برادر خیر است ما به جنگ نه آمد یم اگر مصلحت نمی دانی اختیا ر دارید وبه راه یکه آ مدم پس می رویم .” در همین اثنا ما در صا حب غژدی عصبانی می شود و به بچه اش میگو ید:”بچیم دیگرا ن آمدند نتوا نستند، رفتند پشت کار خود،  برا ی این جوان هم اجا زه بده تا زور خود را بیا زما یید.” سلطان سید، صا حب غژدی و دیگران به محل حا دثه می روند . سلطان سید از صاحب غژدی بیست متر طنا ب و سه-چهار نفر دیگر به کمکش می خواهد و وعده داده است که به یاری خداوند متعال خیمه را از دریا خوا هد کشید. در اول صا حب غژدی فکر کرده بود که سلطان سید در واقیعت مزاق میکند ولی بعد از تقاضای مکرر صاحب غژدی رفت و طنا ب وچند نفر را برا یش پیدا کرد. سلطان سید با گفتن بسم الله  داخل در یا می شود و با سرعت زیاد و امواج سهمگین دریا  خود را به سنگ میرساند و صاحب غژدی متیقین می شود که خیمه اش نجات می یابد. سلطان سید نوک غژ دی را با طنا ب بسته میکند وآنرا از اطراف سنگ با مها رت خا ص خلا ص می نماید،  صاحب غژدی ودیگران آنرا به طرف ساحل کش میکنند. شور وهلهله دربین کوچی ها ی به آ سما ن  بلند می شود. کوچی ها سلطان سید را در آغوش میگرند واو را به محل بود وبا ش خود میبرند وبرای یک هفته از او تقاضا کردند تا به حیث مهمان عزیزشان با آنها باشد و بعدا خانه برود. درین مدت کوچی ها به احترامش مهمانی های بزرگ تشکیل می داند و دیگرمسافرانیکه به طرف بهارک یا فیض آباد میرفنتد در این مهمانی نیز دعوت میشدند. کوچی ها در اخیر هفته با اعطای جوایز فوق العا ده سلطان سید را بدرقه میکنند واز نزد شان رخصت می شود.

ومن الله توفیق 

مصاحبه سرور ارکان با بابا سلطان سید درمورد نجات غژدی قندهاری

تاریخ و محل ثبت مصاحبه: تابستان 1382، شغنان- ولایت بدخشان

 شعر و داستان عاشق شدن بابا سلطان سید با دختر واخی

تاریخ و محل ثبت مصاحبه: تابستان 1382، شغنان- ولایت بدخشان

Print Friendly, PDF & Email