جگتورن نیاز محمد

جگتورن نیاز محمد

جگتورن نیاز محمد

یاد بود از یک معیوب دوره های جنگ داخلی افغانستان جگتورن نیاز محمد

افسر سابق قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب

 رستم لشکرینوشته: رستم لشکری

10/13/2013

  نیاز محمد ولد بچه مرد   در سال 1339خورشیدی  در یک خانواده دهقان و متدین ناحیه جوگان تراشان  ولسوالی شغنان چشم به جهان هستی گشود. تعلیمات ابتدایی خویش را در مکتب خانگی آغازنموده و بعداً صنف دوازدهم را در لیسه رحمت ولسوالی شغنان به پایان رسانید و با فراغت شان در سال 1358خورشیدی به خدمت عسکری سوق گردید.  بعد ازدو و نیم سال خدمت عسکری در ولایت جوزجان، در سال 1360 به یکی از بورس های قصیرا لمدت به کشور دوست و همسایه ازبکستان عازم گردید. نیاز محمد با تکمیل موفقانه آموزشهای نظامی دو باره به وطن برگشت و  به حیث افسر کندک 41 کوهی مزار شریف ایفای وظیفه می نمود.

درسال 1362 مجدداً در یک بورس نظامی عازم کشور ازبکستان گردید بعد از برگشت از این کشور در اخیر سال جاری در کندک 52 آبرسانی نو تشکیل ولایت بلخ تعیین بست گردیده بود، و در سال 1363 به صفت قوماندان تولی سوم کندک 52 تعیین وظیفه گردید.

 در سال 1364 نظر به هدایت قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب به حیث قوماندان تولی دوم کندک اول غند 68 معرفی گردیده بود، بعداً به صفت آمر کشف کندک سوم ایفای وظیفه می نمود. در سال 1366 به حیث ریس ارکان کندک اول غند 68 معرفی گردید. در سال 1367 نظر به پیشنهادی قوماندانی کندک 59 ولسوالی خلم ولایت بلخ از غند 68 تبدیل و به صفت قوماندان کندک 59 تعین بست گردید.  ثانیاٌ نظر به هدایت قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب کندک 59 به کابل اعزام گردیدند.

 جگتورن نیاز محمد در کابل به حیث قوماندان تولی تامینات در مناطق دوراهی پغمان، پل علم، عزیزاباد ، ایفا وظیفه نموده و  نظر به هدایت قوماندانی عمومی دفاع از انقلاب  به علاقه داری خاک جبار اعزام گردید. در این محل جنگ بین مجاهدین و دولت ادامه داشت وجناحهای مخالف  بخاطر شکست دادن دولت از راه های مختلف کار می گرفتند که یکی هم کار جا سازی ماینهای جاده  در نزدیکی پوسته های دولتی بود.  جگتورن نیاز محمد هم قربانی ماین جا سازی شده گردیده بود وبزبان خودش چنین میگوید: ” ساعت 11 بجه قبل از ظهر یکی از روز های دوشنبه ماه جدی سال 1368 بود، وقتیکه بیرون از قرارگاه رفتم  بالای ماین جا سازی شده پا گذاشتم ویک صدای هولناک بلند شد، آسمان و فضای ماحولم  تاریک و افتاب درخشان به جسم کدر و تاریک تبدیل شده بود.  دورا دور  این محیط را خاک و خاک آلود فرا گرفته بود، بوی ماین تمام محیط را احاطه کرده بود و بیهوش شده بودم و کسی هم نبود که مرا ازاین حادثه نجات بدهد. افتیده و بیهوش بودم و بعد از مدتی بهوش آمدم دیدم که فضا کاملًا روشن شده ودر ماحول من هیچ تاریکی دیده نمی شد.  خواستم از جای خود بلند شوم و متوجه شدم که از کمر به پایین بی جان ماندم ونتوانستم بجای خود استاده شوم. چند متر دور تر کف پایم را از بجلک به پایین دیدم و انگشتانم شورک می خوردند. با سراسیمه و هیجان دست های خود را دیدم که سالم هستند . بدنم را هم دیدم و بلاخره  پای چپ خود را لمس کردم که سالم هستند و وقتیکه متوجه پای راست خود شدم دوباره بیهوش گردیدم و بعد از دقایقی چشم خود را باز کردم که در شفاخانه استم  و پایم از قسمت ران قطع شده بود و بیم آن داشتم که هیچکسی بدادم نخواهد نرسید که تا فی الحال هم نهادی را ندیده ام که از من پرسان کرده باشد که نیاز محمد چه حال داری وچطور معیوب شدی؟”

 جگتورن نیاز محمد در ناحیه جوگان تراشان به یک حالت تنگدستی زنده گی خود را پیش می برد ودیگر امیدی به زمان و مکان ندارد که باعث خوشحالی اش شود. او هنوز جوان است  ولی نسبت مشکلات زنده گی  محلولی نمیتواند ازدواج کند وزندگی خود را به تنها یی میگذراند.

Print Friendly, PDF & Email